مصائب خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه
آن تیرهشب که جمع پریشان، روان شدند از ناله قـدسـیان، جـرسِ کـاروان شدند هم حـامـلانِ عـرش به زانـو درآمـدنـد هم طایرانِ سـدره برون ز آشیان شدند شد رستخـیـز عام، دمی کآن مسافـران بـدْرودسازِ قـبـرِ شه انس و جـان شدند آورده تـنـگ مـرقـد پُـر نـور در بـغـل مانـند شـمع طـور، سـراپـا زبـان شدند گه نوحه، گه زیارت و گاهی وداع و گاه از بس فـغـان و آه ز آه و فـغـان شـدند بر حال زار خویش در آن روضۀ شریف لختی سروده مرثیه و روضهخوان شدند کای فـخـر انـبـیـا! تو بـرفـتیّ و امـتّـت از کین، پس از تو خصم امام زمان شدند پیکار بدر و حرب اُحُد را به خاطر آر وز جان ما مپرس که با ما چسان شدند از روضه سر برآر و نگه کن که عترتت ناچار، دور از این حرم و آشیان شدند اینک ز تربت تو به قصد عراق و شام با جـان سـوگـوار و تن نـاتـوان شـدنـد یـا ایّـهـا الـرّسـول! خــدا را نـظـارهای ما را به قبر خویش طلب یا که چارهای |